1403\01\30 17:34:04


بیکارتر از کیم کارداشیان، مرفه‌تر از ایلان ماسک!

در فرهنگ جهانی امروز، «کیم کارداشیان» نماد ثروتمند بیکار و «ایلان ماسک» نماد اوج ثروت و موفقیت و رفاه است. زمانی‌که در آینده دور یا نزدیک، تکنولوژی عمیق‌ترین مشکلات بشر را حل کرده باشد، انسان‌ها نه کاری برای انجام دادن خواهند داشت و در عین حال، اوج رفاه را تجربه خواهند کرد.

تبلیغات

در رمان «شهر جایگشت»، نوشته گرگ ایگان، شخصیتی به نام پیر وجود دارد که در یک واقعیت مجازی، به جاودانگی دست یافته و کنترل کاملی بر آن دارد و درعین‌حال خودش را به‌شدت بی‌حوصله می‌یابد.

درنتیجه او خودش را مهندسی می‌کند تا هیجانات و اشتیاق‌های جدیدی برای خودش ایجاد کند.

او یک‌لحظه مرزهای ریاضی را پشت سر می‌گذارد و بعد از آن سرگرم نوشتن اپرا می‌شود. حتی یک‌بار هم به زندگی بعد از مرگ علاقه‌مند می‌شود و سپس ترجیح می‌دهد تا درباره پایه‌های میز فکر کند. بی‌ثباتی پیر، به نکات عمیق‌تری برمی‌گردد.

سؤال مطرح‌شده این است که وقتی در آینده دور یا نزدیک، تکنولوژی عمیق‌ترین مشکلات بشر را حل کرده باشد، دیگر انسان‌ها چه‌کاری برای انجام دادن خواهند داشت.

این سؤالی است که در کتاب جدید نیک بوستروم، فیلسوف دانشگاه آکسفورد، به آن پرداخته شده. او در آخرین کتابش، احتمال نابودی بشر در ۱۰۰ سال آینده و به دلیل توسعه خطرناک هوش مصنوعی را ۱ به ۶ می‌داند. در آخرین کتاب آقای بوستروم به نام «آرمان‌شهر عمیق»، او نتیجه‌ای متفاوت را در نظر می‌گیرد.

اگر هوش مصنوعی فوق‌العاده خوب پیش برود چه خواهد شد؟

بیکارتر از کیم کارداشیان، مرفه‌تر از ایلان ماسک!

وقتی هوش مصنوعی بهتر از انسان عمل می‌کند

طبق سناریوی آقای بوستروم، تکنولوژی تا جایی پیشرفت می‌کند که بتواند تمام کارهای با ارزش اقتصادی را با هزینه‌ای نزدیک به صفر انجام دهد. در یک سناریوی رادیکال‌تر، حتی هوش مصنوعی می‌تواند کارهایی مثل فرزندپروری را که ممکن است فکر کنید فقط مختص انسان‌هاست، حتی بهتر از انسان‌ها انجام دهد. این شاید بیشتر دیستوپیک به نظر برسد تا آرمان‌شهری، اما استدلال آقای بوستروم برخلاف این است.

با سناریوی اول شروع می‌کنیم، چیزی که آقای بوستروم آن را «آرمان‌شهر فراکمیاب» می‌نامد.

در چنین دنیایی، نیاز به کار، کاهش خواهد یافت. حدود یک قرن پیش جان مینارد کینز، مقاله‌ای با عنوان «امکانات اقتصادی برای نوه‌های ما» نوشت که در آن پیش‌بینی کرده بود که ۱۰۰ سال بعد نوادگان ثروتمندش تنها ۱۵ ساعت در هفته کار می‌کنند.

گرچه هنوز کاملاً این‌طور نشده، اما زمان کاری افراد به‌شدت کاهش یافته و امروزه در جهان ثروتمند، متوسط ساعات کار هفتگی به کمتر از ۴۰ ساعت رسیده و این در حالی است که در اواخر قرن ۱۹، ساعت کار هفتگی از ۶۰ ساعت هم فراتر می‌رفت. یک فرد معمولی در آمریکا، یک‌سوم ساعات بیداری‌اش را صرف فعالیت‌های تفریحی و ورزش می‌کند.

در آینده، ممکن است افراد بخواهند وقت‌شان را صرف چیزهایی فراتر از تصورات فعلی بشر کنند.

طبق گفته بوستروم، با کمک تکنولوژی قدرتمند، فضای تجربیات ممکن برای افراد، فراتر از تجربیاتی شود که با مغزهای فعلی ما در دسترس ما هستند.

بااین‌وجود برچسب تعریف‌شده توسط بوستروم، تحت عنوان آرمان‌شهر فراکمیاب کمی گمراه‌کننده به نظر می‌رسد: انفجار اقتصادی ایجادشده توسط ابراطلاعات ممکن است با منابع فیزیکی، به‌ویژه زمین، محدود شود و گرچه اکتشافات فضایی ممکن است باعث دسترسی بیشتر به فضا شود، اما آن را بی‌نهایت نخواهد کرد.

درعین‌حال جهان‌های میانی وجود دارند که در آن‌ها انسان‌ها اشکال جدید و قدرتمندی از هوش را توسعه می‌دهند و در چنین جهان‌هایی، میزان ثروت ممکن است بسیار زیاد باشد؛ اما بخش عمده‌ای از آن صرف خرید مسکن می‌شود؛ چیزی که در کشورهای ثروتمند کاملاً به چشم می‌خورد.

رقابت با انسان‌ها همچنان ارزشمند می‌ماند

«کالاهای موقعیتی» که باعث تقویت موقعیت صاحبان‌شان می‌شود، همچنان وجود خواهند داشت و طبیعتاً کمیاب هستند. حتی درصورتی‌که هوش مصنوعی در مباحثی مثل هنر، هوش، موسیقی و ورزش از انسان‌ها پیشی بگیرد، احتمالاً انسان‌ها همچنان از پیشی گرفتن از همنوعان خود ارزش کسب می‌کنند.

در سال ۱۹۷۷، اقتصاددانی به نام فرد هیرش، بحثی تحت عنوان «محدودیت‌های اجتماعی رشد» را مطرح و استدلال کرد که با افزایش ثروت، بخش بیشتری از میل انسان روی کالاهای موقعیتی متمرکز شده، زمان صرف شده برای رقابت بالا رفته و قیمت چنین کالاهایی افزایش می‌یابد و بنابراین سهم آن‌ها از تولید ناخالص داخلی افزایش خواهد یافت و این الگو ممکن است در آرمان‌شهر هوش مصنوعی نیز ادامه پیدا کند.

آقای بوستروم معتقد که برخی از رقابت‌ها، یک شکست در هماهنگی است: اگر همه موافق باشند که دست از رقابت کشیده و رقابت را متوقف کنند، می‌توان زمان را برای فعالیت‌های بهتر دیگری که باعث رشد بیشتر خواهد شد، صرف کنند. در این بین، برخی از رقابت‌ها مثل ورزش کردن ارزش ذاتی و ارزش حفظ و نگهداری دارند.

جالب اینجاست که از سال ۱۹۹۷ و زمانی که هوش مصنوعی آی‌بی‌ام Deep Blue موفق شد تا برای اولین بار، گری کاسپاروف، قهرمان شطرنج جهان را شکست دهد، علاقه به شطرنج افزایش چشمگیری پیدا کرده و صنعت کاملی در اطراف ورزش‌های الکترونیکی، فضایی که رایانه‌ها به‌راحتی می‌توانند انسان‌ها را شکست دهند، ایجاد شده است.

انتظار می‌رود درآمدزایی در این مسیر در دهه آینده با نرخ سالانه ۲۰ درصد رشد کند و تا سال ۲۰۳۲ به نزدیک به ۱۱ میلیارد دلار برسد.

بیکارتر از کیم کارداشیان، مرفه‌تر از ایلان ماسک!

چندین گروه در جامعه امروزی، باعث ایجاد این سؤال در ذهن ما می‌شوند که انسان‌های آینده چگونه وقتشان را سپری خواهند کرد؟ به نظر می‌رسد که طبقه اشراف و بوهمی‌ها از هنر لذت خواهند برد؛ افراد رهبانی زندگی خودشان را خواهند داشت؛ ورزشکاران زمان‌شان را صرف ورزش خواهند کرد و بازنشسته‌ها، زمانشان را با بخش‌هایی از کارهای مختلف پر می‌کنند.

بازنشستگی زودرس

آیا در آینده وظایفی مانند فرزندپروری، همچنان بر عهده انسان‌ها خواهد بود؟ آقای بوستروم دراین‌باره هم اطمینان چندانی ندارد. استدلال او این است که فراتر از دنیای فراکمیاب، یک دنیای «پسا ابزاری» هم نهفته است که در آن هوش مصنوعی برای مراقبت از کودکان هم وارد عمل می‌شود.

خود کینز دراین‌باره نوشته بود: «به نظر من هیچ کشور و مردمی وجود ندارد که بدون ترس به عصر فراوانی و تفریحات نگاه کند. چراکه مدت‌هاست این‌گونه آموزش دیده‌ایم که برای گذران زندگی تلاش کنیم و از زندگی لذت نبریم.

امروزه در هر نقطه از جهان، قضاوت رفتار و دستاوردهای طبقات ثروتمند، چشم‌انداز بسیار ناامیدکننده‌ای است. در کتاب مقدس هم دراین‌باره می‌خوانیم: «دست‌های بیکار کارگاه شیطان هستند»

این پویایی‌ها نوعی «پارادوکس پیشرفت» است. درصورتی‌که اکثر انسان‌ها در آرزوی دنیایی بهتر هستند، اما درصورتی‌که تکنولوژی بیش‌ازحد پیشرفت کند، ممکن است آن‌ها هم اهداف‌شان را از دست بدهند.

آقای بوستروم بر این باور است که اکثریت مردم همچنان از فعالیت‌هایی مثل خوردن غذاهای خوشمزه که ارزش ذاتی دارند، لذت می‌برند.

معتقدان به آرمان‌شهرها که باور دارند که زندگی در آرمان‌شهرها بسیار آسان شده، شاید بخواهند خود را مثلاً با استعمار سیاره‌ای جدید برای مهندسی مجدد تمدن از ابتدا، به چالش بکشند.

بااین‌وجود در برخی مواقع، حتی ممکن است چنین ماجراهایی هم دیگر ارزشی نداشته باشند. حالا این سؤال مطرح می‌شود که انسان‌ها تا چه زمانی می‌توانند از حرکت بین احساسات مختلف خوشحال شوند؟

دقیقاً همان کاری که پیر در رمان «شهر جایگشت» انجام می‌دهد. اقتصاددانان مدت‌ها اعتقاد داشتند که انسان‌ها خواسته‌ها و آرزوهای نامحدودی دارند و تنوع چیزهایی که مردم دوست دارند مصرف کنند بی‌پایان است؛ اما با ظهور یک اتوپیای هوش مصنوعی، این ماجرا به چالش کشیده خواهد شد و نتایج زیادی در این رابطه به دست خواهد آمد.

.

.


بازنشر از : منبع: عصر ایران

خبرهای مرتبط با