1402\10\19 11:21:36
سایمون سینک در کتاب با چرا شروع کنیم، از ما میخواهد که پیش شروع هر کاری لحظهای توقف کنیم و یک سؤال مهم از خودمان بپرسیم: «چرا میخواهیم به انجام این کار مشغول شویم». سینک اعتقاد دارد عامل برتری بسیاری از رهبران موفق...
نویسنده: سایمون سینکمترجم: محمدرضا جباری، پوریا سلک غفاریناشر: انتشارات نسل نواندیش
سایمون سینک در کتاب با چرا شروع کنیم، از ما میخواهد که پیش شروع هر کاری لحظهای توقف کنیم و یک سؤال مهم از خودمان بپرسیم: «چرا میخواهیم به انجام این کار مشغول شویم».
سینک اعتقاد دارد عامل برتری بسیاری از رهبران موفق این بوده که از همان ابتدا این سؤال را از خود پرسیده بودند و دلیل کارشان را کاملاً میدانستند. این کتاب تحسینشده بیش از یک میلیون جلد فروش داشته است.
احتمالاً همهی ما گاهی به این مسأله فکر کردهایم که چرا از بین شرکتهایی که مشابه هم هستند، فقط یکی موفق شده و بقیه شکست خوردهاند یا پیشرفت چندانی نکردهاند. یا چرا بعضی از افراد رهبران بسیار قدرتمندی هستند در حالی که دیگران حتی نمیتوانند از آنها تقلید کنند.
چه چیزی این رهبر را از اسلافش متمایز میکند؟ چه عامل بیرونی یا درونی هست که باعث میشود یک شرکت اینچنین محبوب و پر مشتری باشد؟ این سؤال همیشه مطرح بوده و نظریات زیادی هم در موردش ارائه شده. یکی از این نظرات مربوط به سایمون سینک (Simon Sinek) است که مورد استقبال هم قرار گرفت و هنوز در موردش صحبت میشود.
سینک در کتاب با چرا شروع کنیم (Start with Why) نظریهی ساده اما عمیقی را مطرح میکند: اینکه شرکتها و آدمهای موفق پیش از هرکاری از خودشان میپرسند که چرا دارم این کار را انجام میدهم؟ او اعتقاد دارد هر شرکتی میداند که چطور باید محصولش را تولید کند. اما اکثر آنها نمیدانند که چرا دارند این کار را انجام میدهند.
سینک میگوید مهم است که دقیقاً دلیل کارمان را بدانیم و این نکته بر هر موضوعی اولویت دارد. او مثالهایی از پروژههای بزرگی میزند که بودجههای کلانی داشتند، نیروهای انسانی و فنی فوقالعادهای در آنها مشارکت داشت، حتی دولت پشت آنها بود، اما در نهایت پروژه شکست خورد. اما از سوی دیگر، پروژهای بسیار کوچک، با بدوجهای ناچیز و بسیار محدود، و با نیروهایی غیرفنی و ساده، کاملاً موفق بود و به نتیجه رسید.
از نظر سایمون سینک آنچه که این دو را هم متمایز میکند، این بوده که افرادی که در پروژهی موفق بودند، کاملاً میدانستند چرا باید کاری را انجام بدهند و به دلیل آن واقف بودند. او میگوید: «مردم کاری که شما میکنید را نمیخرند، اینکه «چرا دارید این کار را میکنید» را میخرند. کاری که انجام میدهید دقیقاً نشان میدهد که به چه اعتقاد دارید.»
سایمون سینک در کتاب با چرا شروع کنیم ایدهای به نام چرخهی طلایی را مطرح میکند و اعتقاد دارد این الگوی موفقیت بسیاری از شرکتها و رهبران موفق بوده.
در این الگو، دایرهای با عنوان «چرا» درون دایرهی بزرگتری به نام «چطور» است و هر دوی اینها در دایرهای بزرگتر با عنوان «چه» جای گرفتهاند. به نظر او برای موفقیت، اول و پیش از هر چیز، باید دلیل کارمان را کاملاً درک کنیم؛ پس از آن است که میتوانیم در مورد اینکه چگونگیاش فکر کنیم.
کتاب با چرا شروع کنیم سعی میکند با ارائهی مثال و نمونههای عینی دلالیش را توضیح دهد. اما این نه فقط در مورد شرکتها یا رهبران، که در مورد زندگی شخصی هم صدق میکند و میتوان به موفقیتهای فردی هم تعمیمش داد.
کتاب با چرا شروع کنیم در سال 2009 منتشر شد و توانست بیش از یک میلیون جلد فروش کند.
منتقدین از کتاب استقبال کردند و نظریهی سایمون سینک مورد بحث قرار گرفت. با گذشت بیش از یک دهه هنوز هم درمورد آن صحبت میشود. این کتاب را محمدرضا جباری و پوریا سلکغفاری ترجمه و انتشارات نسل نواندیش چاپ کرده است.
این اثر میتواند شما را به درجهای از تعالی برساند که هرگز تصورش را نمیکردید. (ژنرال چاک هورنر)
(ویلیام اُری، مؤلف)
اگر میخواهید تمایز رهبران موفق و ناموفق را بهتر درک کنید و بدانید اولین قدم موفقیت چیست، این کتاب به شما کمک خواهد کرد.
سایمون الیور سینک (متولد 1979) سخنران انگیزشی و مؤلف آمریکایی است. او در رشتهی انسانشناسی فرهنگی تحصیل کرده و قصد داشت در رشتهی حقوق نیز تحصیل کند، اما آن را نیمهکاره رها کرد و وارد حوزهی تبلیغات شد. سینک به سازمانهای نظامی و ادارات دولتی آمریکا در زمینهی مدیریت و رهبری مشاوره میدهد.
او تا کنون پنج کتاب نوشته است. کتاب «رهبران آخر از همه غذا میخورند» مشهورترین اثر اوست که در لیست پرفروشهای نیویورک تایمز و وال استریت ژورنال قرار گرفته. کتابهای «چرای خود را پیدا کن»، «بازی بینهایت» و «با هم بودن بهتر است» دیگر آثار او هستند.
در مواقعی که شرکت کوچک باشد مؤسس آن ارتباط مستقیمی با دنیای بیرون دارد و برای فهماندن «چرا» از منظر ذکرشده مشکلی پیش نمیآید.
«چگونهدانهای» مورداعتماد ممکن که تعدادشان کم است مؤسس انتخابشان میکند تا تصمیمات بزرگی که در ذهن دارند را به مرحله اجرا برسانند. مؤسس یا رهبر شرکت معمولاً به بیرون میرود و با مشتریان مستقیماً صحبت میکند، محصول را میفروشد و اگر نگوییم همه کارمندان، اما اکثریتشان را استخدام میکند.
باوجوداین همزمان با رشد شرکت، سیستمها و فرایندها ارتقا مییابند و افراد دیگری به آنها میپیوندند. علت و انگیزه اولیه بهتدریج به یک سازمان با ساختار مشخص تبدیل میشود و مخروط شروع به شکلگیری میکند.
با پیشرفت شرکت نقش رهبر نیز تغییر مییابد. او دیگر از بلندگو مستقیماً صدایش را به بقیه نمیرساند، بلکه منبع پیامی خواهد شد که ازطریق بلندگو منتقل میشود.
زمانی که شرکتی کوچک باشد، حول شخصیت مؤسسش میچرخد. مشخص است که شخصیت مؤسس، شخصیت شرکت است.
چه تفاوتی میان استیو جابز بهعنوان یک فرد و اپل بهعنوان یک شرکت وجود دارد؟ هیچ. چه تفاوتی میان شخصیت آقای ریچارد برنسون و شخصیت ویرجین وجود دارد؟ هیچ. همزمان با پیشرفت شرکت، شغل مدیرعاملش هویت بخشیدن به «چرا» خواهد شد.
به این معنا که آن را از درونش به دیگران منتقل کند، درموردش صحبت کند، راجعبه آن دیگران را نصیحت نماید و درنهایت نمادی از چیزی شود که شرکت به آن اعتقاد دارد. این باورها، نیت و هدف صحبت هستند و «چیزی» که شرکت میگوید و انجام میدهد صدای آن است. همانند مارتین لوتر کینگ و جنبش اجتماعیاش شغل رهبر دیگر انعقاد معاملات نیست، شغلش الهام بخشیدن است.
..