مهمترین وجه مدیریت یک
کسب و کار ، این نیست که بدانیم چه می خواهیم و باید به کجا برویم ، بلکه این است که مسیر رسیدن از کجا شروع می شود . بخش مهمی از تدوین استراتژی های
کسب و کار با علم به اینکه در کجا هستیم و وضعیت کنونی چیست ، انجام می شود .
اما آیا می توان تا حدودی درک کرد که در سال 1400 که یک ماه از آن تمام شده است دقیقا در کجا قرار خواهیم گرفت و به کجا خواهیم رسید ؟
در سال پیش رو تا شش ماهه اول عملا وضعیت برنامه ریزی ها در عدم قطعیت کامل قرار گرفته است و پس از آن هم صرفا فرصتی برای واکنش یا برنامه ریزی های پایدار وجود ندارد و فقط واکنش به تقاضا های در رکود مانده باقی است ، دو عامل مهم انتخابات ریاست جمهوری و واکسیناسیون سراسری سرفصل عدم قطعیت های پیش روی
کسب و کار ها در سال 1400 است . عدم فعالبت در ظرفیت بالا از آغاز همه گیری کرونا برای
کسب و کار ها ، ریسک بقا را برای
کسب و کار ها افزایش داده است . بنابراین تنها راه بقا پیش گرفتن استراتژی های کنترلی برای حفظ نقدینگی ، کاهش هزینه ها و چابکی در فرآیند ها است . چرا که عملا در سال پیش رو بخش عمده ای از زمان در عدم قطعیت خواهد گذشت و
کسب و کار ها عملا نمی توانند برنامه بلندمدتی در حوزه تولید ، تامین مواد اولیه و یا توسعه محصول را در نظر گرفته و اجرا نمایند .
اما ریسک ها و آیتم های خطرساز برای کسب وکارها واقعا چه چیزهایی هستند ؟ اگر ریسک ها و تغییر وضعیت ها را در دو بخش درونی و بیرونی در نظر بگیریم و به شکل دو بخش : 1 _ همچون سال گذشته و 2 _افزایش تغییر یا ریسک در نظر بگیریم ،
بدیهی است در حوزه بیرونی ، کاهش تقاضا و تغییر اولویت های خرید در جامعه به دلیل افزایش تورم و بیکاری که در سال جاری استمرار خواهد داشت را در نظر بگیریم ، که قاعدتا کاهش تقاضای محصولات بادوام تر و غیرسرمایه ای را در پیش خواهد داشت و این یعنی عملا تولید و صنایع مرتبط را در رکود نگاه خواهد داشت . همچنین افزایش قیمت مواد اولیه و ناپایداری در تامین مواد اولیه و همچنین عدم رشد صادرات عملا تولید بهینه و کم هزینه و افزایش نقدینگی را هدف قرار داده است .
در نگاه سرمایه گذاری کاهش سرمایه گذاری تولید با توجه به شرایط بورس که توام با کاهش تامین مالی
کسب و کار ها توسط نظام بانکی خواهد بود عملا تولید را به سخت ترین برهه فعالیت خواهد رساند . همچنین عدم بهینه بودن پروژه های دولتی به سبب عدم چابکی برای حفظ نقدینگی یک زنگ خظر است که منطقی است تکیه بر پروژه های دولتی در سبد فعالیت
کسب و کار ها کاهش یابد .
در حوزه درونی
کسب و کار ها ، افزایش هزینه های
کسب و کار با توجه به وجود هزینه های عمومی همچون حقوق پرسنل ، مالیات و دیگر دیون دولتی که به نسبت فعالیت
کسب و کار ها و تورم قاعدتا به صرفه نیستند و حتما یکی از عوامل ریسک در حفظ نقدینگی
کسب و کار ها خواهند بود . همچنین کاهش سلامت روان کارکنان و در نتیجه کاهش بازدهی بهره وری و حتی کارآیی
کسب و کار ها را در معرض خطر قرار خواهد داد .
در واقع در سال جاری با یک وضعیت مشابه سال گذشته در اغلب موارد و افزایش ریسک در تعدادی از موارد روبرو هستیم که شاید این عدم تغییر وقتی در کنار برخی عوامل افزایش ریسک همان سینرژی افزایش ریسک را رقم خواهد زد و عملا ثابت بودن برخی ریسک ها به معنی عدم وجود آنها تلقی نمی شود و می تواند بیشتر از شرایط سال گذشته برای آنها نگران بود .
بهینه نبودن ، افزایش هزینه ها ، کاهش نقدینگی ، و عدم امکان توسعه چهار سرفصل اصلی نبرد
کسب و کار ها در سال 1400 خواهند بود . با نگاه به ریسک ها و عوامل تغییر شرایط ، رجوع به استراتژی های کنترلی و بقا به نظر منطقی ترین و عاقلانه ترین رویکرد برای بقای
کسب و کار ها خواهد بود .
عملا
کسب و کار ها برای بقا با نگاه به چهار آیتم ریسک و نقاط مورد هدف این ریسک ها ، باید استراتژی ها و برنامه ریزی های خود را را با اولویت و بر اساس این چهار نقطه مورد هدف تغییر دهند :
1 _ منابع انسانی ،2 _ فروش ، 3 _ مدیریت مالی و 4_ زنجیره تامین .
غالبا در هر بخش اقداماتی در این شرایط به عنوان ساختار اصلی برنامه ریزی های جامع
کسب و کار در نظر گرفته می شوند که قاعدتا نمی توان همه اقدامات مفید را اجرا کرد اما با توجه به شرایط
کسب و کار ها و شرایط موجود می توان برخی از آنها را تا حدی به عنوان راهبرد اجرا نمود ، اینکه تغییراتی در رویه همیشگی
کسب و کار ها نسبت به سالهای گذشته صورت گیرد یک ضرورت است و میزان اجرا و عمق تغییرات به تصمیم صاحبان
کسب و کار و اندازه
کسب و کار ها بستگی دارد .
به عنوان مهمترین و شاید ساده ترین راهکارها می توان به راهکارهای ذیل در هر بخش کسب وکار اشاره کرد :
در قسمت فروش و بازاریابی ، عامل متمرکز شدن به دلیل عواملی چون کاهش تقاضا و تغییر طبقه های قدرت خرید یکی از اصلی ترین راهبردهای
کسب و کار ها قرار می گیرد ، تمرکز جغرافیایی به نسبت اندازه
کسب و کار ها می تواند در سطح کشور و مبدا تولید یا صادرات ، در سطح شهری و محلی جهت نقاط لجستیکی و انبار و در سطح گسترده تر به شکل آنلاین جهت پوشش بیشتر و عمومی تر ، می تواند یک راهبرد مناسب در شرایط فعلی باشد تا بیشترین تقاضا را در یک حیطه متمرکز هدف قرار گیرد .
عامل دوم در بخش فروش : شکل دادن سبد محصول و بهره گیری از آیتم های روانی در حوزه مالی برای مشتریان است ، افزایش ترجیح مشتریان برای کاهش هزینه های حمل و نقل ، انتخاب و محل ارجاع این مهم را به شکل یک مزیت رقابتی تغییر داده است . مشارکت با دیگر تامین کنندگان و گاه جایگزینی محصول مبادله ای به محصول تولید برای افزایش حاشیه سود می تواند آیتم هایی باشد که تداوم فرآیند
کسب و کار را به همراه حفظ نقدینگی را تضمین نماید .
در بخش زنجیره تامین : افزایش مشارکت و ارتباط چندگانه با تامین کنندگان ریسک پذیرتر و داشتن لیست تامین کنندگان با شرایط تولید یا واردات تضمین شده تر امنیت تغذیه زنجیره تامین را در
کسب و کار ها افزایش می دهد ، همچنین بهینه سازی لجستیک و انبار از سه منظر موجودی ، هزینه ها ، زمان که حفظ سطح موجودی امن ، کاهش هزینه های حمل و نقل و انبارداری و کاهش زمانهای واکنش به سفارشات می تواند بخشی از تداوم زنجیره تامین را برای
کسب و کار تضمین نماید .
و در مدیریت مالی که مهمترین ناظر و معیار عملکر موارد فوق است نگرش حفظ سطح نقدینگی امن و حفظ تعادل مالی در فراهم آوردن منابع مالی چندماهه شاید هدفی سخت و گاه دست نیافتنی باشد اما قاعدتا می توان با در نظر گرفتن موارد فوق تا شش ماهه اول سال به این هدف رسید ، اما یکی از مهمترین نظارت ها و تغییرات در این بخش که کل فرآیند
کسب و کار را در بر می گیرد و فشار تغییر را به شکل مثبت وارد می کند هدف قرار دادن افزایش زمان حساب های پرداختنی ، کاهش دوره وصول مطالبات است . در واقع این آیتم مهمترین سلاح برای نبرد با دو آیتم افزایش قیمت و ناپایداری تامین مواد اولیه و تورم و شرایط اقتصادی است .
اخرین نیازمندی و شاید اجرا کننده اهداف مورد نیاز سه مورد قبلی بخش منابع انسانی است ، حفظ منابع انسانی یک هدف است و بهینه بودن و کارآ بودن فعالیت ایشان یک ضرورت . تاکید بر تامین پیشگیرانه سلامت کارکنان با شرایط فعلی در دو سطح روانی و جسمی ، ریسک های احرائیات را به دلیل نقص در منابع انسانی را کاهش می دهد ، همچنین تغییر ساختار مبتنی برای افزایش دورکاری ها و تداوم دورکاری ها با نظارت و بهره وری دیگر علاوه بر یک ضرورت حوزه منابع انسانی یک ضرورت در بخش مالی نیز در نظر گرفته می شود ، استفاده از متد های چابکی سازمان برای سرعت واکنش منابع انسانی به پروژه ها در سریعتر نقد شدن سفارش ها یک مزیت محسوب می شود که صاحبان
کسب و کار باید نگاه ویژه ای به آن داشته باشند . شاید افزایش عرض سازمان و کاهش ارتفاع ساختار سازمانی و تفویض متکی به دانایی تصمیم ها و اقدامات بتواند شروع چابکی
کسب و کار ها باشد .
در هر حال به دلیل عدم قطعیت بالا در شش ماه اول سال 1400 قاعدتا استراتژی عقلانی پایداری و کنترل و حفظ بقا است تا اقدامات دارای ریسک که با شرایط فعلی ریسک های کوچک هم ریسک بالا محسوب می شوند . بدیهی است در شش ماهه دوم فرصتی برای تغییر رویه نیست و صرفا واکنش به تقاضاها و حفظ مشتریان اصلی ترین رویکرد است تا برنامه ریزی های و تغییرات خروج از عدم قطعیت شش ماهه اول تدوین شود .